English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3820 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
muller U سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
listerine U یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
malines U تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
gabion U سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
roller bandage U نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
paillette U فوفهای که درمیناکاری بکار میبرند
lobworm U بزرگ که درماهی گیری بکار میبرند
kittereen U یکجور گردونه تک اسبه که درwest indies بکار میبرند
rhatany U ریشه یکجور گیاه در امریکای جنوبی که در ساختن داروهای ... بکار میبرند
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
jingo U کلمه که شعبده بازان در موقع شعبده بازی بکار میبرند
lay figure آدم چوبی و بند بند که هنرپیشگان بکار میبرند
cafeteria U رستورانی که مشتریها برای خودشان غذا میبرند
cafeterias U رستورانی که مشتریها برای خودشان غذا میبرند
swob U چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
rollpin U پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
wet blankets U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
wet blanket U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
putty powder U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
junk U ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
jeweller's putty U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
opalite U ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
advanced U بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
primitive U برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
advanced U برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
DSP U مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
pl/m U زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
primitive U تابع ابتدایی که برای تولید تابعهای پیچیده تر به کار می رود. 2-
future promissory U زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
dip U خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
dips U خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
Moghat U مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
DIL U مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
fucus U رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
white line U خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
boring tubes U لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
pulsatilla U شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
bathometer U دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
it is of no use to us U بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
software mointor U برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
polyonymy U بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonging U بکار بردن چند نام برای یک چیز
blacktop U موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
downward U توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
hypodermic syringe U کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
gasogene U مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
boasts U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
aquaplane U قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
cullet U خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
boasted U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
flag stones U تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
inoculum U مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
balbriggan U یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
excipient U مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
boast U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
nixie tube U یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
check sum U جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
gibberish U اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
court plume U پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
serinette U ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
windlass U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
windlasses U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
bow compass U نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
caught short <idiom> U پول کافی برای پرداخت نداشتن
automatics U کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatic U کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
Type cable U دو سیم پیچیده شده برای سیم تلفن
hundreds and thousands U یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
gluteus U یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
decking U تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
power house building U ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
winch U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
z 0 U یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
winched U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winches U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winching U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
slander U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
dry pack U مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
calliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
slandered U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandering U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
bock U یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
nundinal letter U حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
chucked U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
additions U رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
slanders U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
chucks U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
addition U رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
splint U نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
dipstick U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
caliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
chuck U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
point of sale U محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
complicate U پیچیده کردن
complicating U پیچیده کردن
complicates U پیچیده کردن
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
law calf U پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
monochord U الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
vibrators U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
prunella U پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
vibrator U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
leno U یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
vegetable oil U روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
promotion money U دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
date of grace U مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
toll traverse U وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
wharfage U وجهی که برای استفاده ازبارانداز پرداخت میشود حق باراندازی
You will have to pay duty on this. شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
entangle U گیرانداختن پیچیده کردن
strobe U سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
framebuffer U یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
linstock U چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
yoke U قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
appearance money U پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
lease U نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
leases U نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
hyphens U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphen U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
gpss U زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
head load control U روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
collator U ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
diptych U دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
algol U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
cisc U مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
scripsit U بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
reflex U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflexes U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
stair stepping U روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
amalgams U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
amalgam U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
compressor bleed air U هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
carbon seal U وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
debt finance U افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
differential spoilers U اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
doolie U تخت روان هندی که بردوش میبرند
source computer U کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
jute U کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
zone bits U بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند
paduasoy U پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
ebcdic U کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
Santa Claus U شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
bread-boards U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
mop U چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mops U چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
bread-board U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
mopping U چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mopped U چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
reset key کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
res ipsa loquitur U این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
dares U جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dared U جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com